فقط عشق

کسی وارد این وبلاگ نشه خصوصیه

فقط عشق

کسی وارد این وبلاگ نشه خصوصیه

از تو دورم دور....

مهدیه خانم

عزیز دلم

این حرفا رو دیگه نزن

بذار همه چیز اگه قراره تموم بشه به بهترین حالت تموم بشه

بذار بیشتر از این همدیگه رو اذیت نکنیم

اینقدر خاطره های قشنگ ازت دارم که تا آخر عمر بشینم یه گوشه و ازش لذت ببرم

نمیخام اگه قراره تموم بشه به روش تو تموم بشه

منم روش خودمو دارم

این چند روز هر روز به وبلاگ روزی چند بار سر زدم ولی نمیتونسم چیزی بنویسم

ببخشید بابت همه چیز

روزهای آینده روزهای سختی واسه دو تامون خواهد بود

امیدوارم بتونیم تحمل کنیم

شبت بخیر



چون پاره سنگی عاشقم به گنجشکی هراسان 

و هر بار نا امید بر میگردم به خاک بر میگردم به خویش

نا امید و نیازمند  زبانه میکشد آغوشم به سویت

از تو دور افتادم    از تو دور افتادم

در بی مجالی و لالی به کاغذ آتش رسیده ایمانم

ماهاست میگریم بی چترو بارانی

در سایه پنهان میشوم در گریه پیدا

هرچه هستم از تو دورم دور دور

از تو دورم دور دور

نظرات 70 + ارسال نظر
مهدیه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:05

سلام عزیزترینم
صبحت بخیر مهربونترینم.
نمی دونم چی شده که چند روزه حرف از ناامیدی میزنی.
نمیدونم چی شده که داری از خونه دلت با حرفات به راحتی بیرونم می کنی.
من هنوزم امیدوارم.
نمیذارم به این زودی عشقمو ازم بگیرن.
نازنینم.تروخدا اینطوری حرف نزن.
همه چی هیچ وقت تموم نباید بشه.همه چی باید تازه شروع بشه.
باید من و شما زود کنار هم برسیم.(البته اگه ایندفعه شما بخوای)
چقدر نوشته های قشنگت با اینکه رنگ ناامیدی داشت اما هربار امیدوارم میکرد.اما اینبار چی شده.چرا حرفات بوی تلخ........
دیگه نگو.نمیدونم هنوزم سر قرارت هستی که بهم برسیم یا نه.اما من هستم.
عزیزترینم.نازنینترینم.همه زندگی و وجودم دوستتتتتتتتتتتتتت دارم.چرا باور نداری.

مهدیهههههههههههههههههه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10

مهربونم.اگر قراره تموم بشه.منم تموم میشم.
بهم فرصت بده.
خواهش می کنم.
به این زودی سایه مرد زندگیم داره کمرنگ میشه.
دوستت دارم.
مرد زندگی من مقاوم بودن حرف اولته.مطمئنم.
بهم یه کم دیگه فرصت بده.
باشه.
اجازه میدی.

مهدیه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:24

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یا دل ازدیدن تو سیر شود بعدبرو

ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن

آسمان پای پرت پیر شود بعد برو

نازنینم تو اگر گریه کنی بغض من نیز می شکند

خنده کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد

صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش ای نازنین خواب تو تعبیر شود بعد برو ...

دوستت دارم مسنی خودمی

مهدیه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 16:58

سلام نازنینم.همه زندگیم.
دلم برات خیلی تنگ شده بود.
ظهر با صورت خیس مثل همیشه خوابم برد.
خواب مامانی و آبجیت رو دیدم.
بهترینم.تقصیر منه پسر گلم رفتارش عوض شده.اما مطمئن باش نمی ذارم برای همیشه ازم جدا بشی.
ناسلامتی چراغ خونمی.مرد زندگیمی.اگه هیچ کس ندونه دوتامون که میدونیم و باور داریم.شما باور نداری؟
فدای حرفای نازت و نگاه با محبتت بشم.
احساس میکنم دل کوچیکت باهام قهره.دیگه دوستم نداره.
قربونت برم عزیزترین هدیه خدایی.آدم که هدیه رو پس نمیده به صاحبش.که منم ترو پس بدم.باید کنارم باشی تا ابد.تا موقعی که چشمامو برا همیشه رو این دنیا ببندم باید کنارم باشی.هستی؟؟؟
دوستتتتتتتتتت دارم عشق نازنینم.

مهدیه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:21

ز مرگ هیچ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد/

از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد

دوستت دارممممممممممممم ملوسمممممممممممم

مهدیه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:27

یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟

مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم

یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟

به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟

یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟

کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم

یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟

چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه

یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟

هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه

یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟

یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم

یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟

دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت

یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟

درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت

یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟

تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟

یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟

میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه

یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟

یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه

خیلی بزرگ و مهربونی همسفر عشقمی.

مهدیه چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:29

سلام عزیز مهربون
دلم برات گلم خیلی تنگ شده.
مخصوصا دیشب وقتی صدای قشنگتو موقع نمازم شنیدم.وای.چه حس زیبایی داشتم.
نازنینم.دوستت دارم.
مهربونم.مواظب تک گل زندگی من باش.
عزیزترینم.اگر اذیتت می کنم منو ببخش.ببخش.قبول دارم هر حرفی رو میزنی.مطمئن باش حرف حقت رو قبول دارم و دلیلی نداره از دستت نازنینم ناراحت بشم.
خیلی برام عزیز مهربونترین عشق روی زمین.

مهدیه پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:34

سلام عزیز مهربونم.صبحت بخیر نازنینم.
یه روز دیگه هم شروع شد.این چند روز اصلا نمی خوام چشمامو باز کنم.دوست دارم تو رویای نگاه قشنگت غرق باشم.
چشمامو ببندم و ببینم کنارمی.ببینم عشقم مال خود خودم شده.
مهربونم.حق داری اگه جوابمو ندی.اما نمیگی دلم داره داغون میشه.نمیگی دارم از دوری و کم حرفیات میمیرم.
نمیگی مهدیه داغون شده.خرد شده.خرد تر از ....
دوستت دارم عزیزترینم.
نمی خوام ازت دور بشم.
بازم ممنون از خونه عشقی که برام درست کردی.عزیزترینی به خدا.

مهدیه پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 13:14

مسنی خودم دلم برات خیلی تنگ شده...............................

مطمئنم خدای مهربون دعاهامو گوش میده و بزودی کنارت به آرامش میرسم.اگر بهت نرسم حاضرم به آرامش ابدی برسم.

مهدیه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 13:24

سلام عزیز مهربونم
پریشب وقتی زنگ زدی داشتم به یادت اشک میریختم.خیلی دلتنگیام زیاد شده.
نمیدونم آخر عشق ما کجاست.
امیدوارم روزی بشه کنارت تمام این خاطرات رو مرور کنم.
نازنینم.ببخش.خیلی دارم اذیتت می کنم.
تمام روزهام شده فقط سیاهی و غم دوری.اگر لحظه ای هم خوشی درش هست.زمانیه که بهم زنگ میزنی و صدای قشنگتو میشنوم.
دوستت دارم عزیزترینم.

مهدیه یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 15:52

سلام نازنین خودم
خسته نباشید عزیزترینم.
نمیدونم امروز چی بگم.
دیشب خوب نخوابیدم.از صبح یه بغض بزرگ تو گلومه.
مهربونم از روزی میترسیدم که بهم بگی عشقت بهم کم شده.فکر می کردم اونوقت من چیکار کنم.
دیشب خیلی خوشحال شدم.نه از اینکه این حرف رو زدی.خوشحال از اینکه بهم اطممینان کردی و حرف دل کوچیکتو بهم زدی.
عزیزم.اگه قرار بود سرکارت بذارم و رسیدن یا نرسیدن بهت برام مهم نبود.انقدر به در و دیوار چنگ نمیزدم.
من برعکس ظاهرم که همه وقتی نگاهم میکنن فکر میکنن چه خونسردم.اما تو دلم همون لحظه غوغایی به پاست که هیچکس حتی عشقم ازش خبر نداره.
هیچوقت خودمو اینطور پریشون ندیده بودم.
ظاهرم مثل دریا آروم اما تو دلم طوفانیه که نمیدونم آخر به کجا میرسونتم.
نازنینم.مطمئن باش حتی الان که زندگی میکنم فقط بخاطر وجود عشقمه.
دوستت دارم.کاش این کلمه رو ازم باور میکردی.
کاش میشد یه لحظه هم که شده به حرفم ایمان پیدا می کردی.
اون وقت مطمئن میشدم که هیچوقت ازم سرد نمیشی.
خیلی برام عزیز و مقدسی.
با تمام وجود میگم دوستت دارم.......

مهدیه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:55

سلام تمام امیدم.
روزت بخیر مهربونم.
بازم برات دارم می نویسم .اما نازنینم هیچ جوابی برام نیست.
فدات بشم من.مرسی از همه لطفی که بهم داری.
دلم برات خیلی تنگ شده.
باز شدی همون مسنی مهربون خودم.همون که برای حرفاش لحظه شماری می کنم.
خیلی دوستت دارم .

مهدیه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 16:14

سلام عزیزم
خسته نباشید همه زندگیم.
دلم برا عشقم تنگ شد.اومد حالتو بپرسم.
مواظب خودت باش مهربونترین عشق روی زمین.
خیلی نازی مسنی خودمی.
به هیچ کس نمیدمت.

مهدیه سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 16:37

تو رو هیچوقت گم نکردم
تو رو هیج جا جا نذاشتم
اگه سوختم ولی موندم
رو چشات یه خونه ساختم
اگه شسته بود نگاتو
اشکای بارون خسته
می گرفتم رد پاتو
از ستاره تا ستاره
تو ولی هیج جا نبودی
تو رو هیج جا جا نذاشتم
تو اصلا پیدا نبودی
طرح مرگو رو تنم بی تو کشیدم
اگه می شد کلبه من
خالی از ناز نگاهت
دل به جاده ها می دادم
تا ببینم روی ماهت


کاش میشد داستان زندگی عاشقانمون رو بنویسم.کاش میشد بگم همه چیز با یک نگاه عشقم شروع شد و با دلدادگی من ادامه پیدا کرد.امیدوارم به زودی به وصال عشقم برسم.اون وقت میام و تمام داستان روزهای سخت ولی شیرین عاشقیمو تعریف میکنم.
فقط به امید روزهای آینده و رسیدن بهت عزیزم نفس میکشم.تمام نفس هر لحظه زندگیم

مهدیه چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:01

سلام نازنینم
خسته نباشید.
بازم یه روز دیگه شروع شد و هنوز کنارم نیستی.
بهترینم.امیدوارم هر چقدر روزها بگذره به رسیدن نزدیک بشیم و به زودی کنارت به آرامش برسم.
بهترینم.امیدوارم دوری هامون باعث نشه عشقت کمرنگ بشه.
دوستت دارم.بیشتر از هر لحظه دیگه.
مهربونم.جات خیلی کنارم خالیه.
فقط دعا میکنم زودتر بهت برسم.اگر تا اون موقع عشقم هنوز سر قولش باشه.
عشقمی نازنینم.
اما احساس میکنم داری اذیت میشی و حتی عشقت..
ولش کن.
دوستت دارم مسنی خودم

مهدیه چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:20

عزیز ترینم
نمیدونم چند تا نامه عشق برات نوشتم.اما میدونم هزار بار بیشتر از هرکدوم از این نامه ها دلتنگیم بیشتره که هیچ کدوم از این دلنوشته هام نمیتونه مرهم زخم عشقم باشه
نازنینم انقدر خوبی که نمی دونم از کدوم یکی از خوبیات بگم.
فقط میگم خیلی این چند روز دلم تنگ شده که هیچ چیزی جای خالیتو برام پر نمیکنه

مهدیه پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:23

سلام عزیزترین زندگیم.
خسته نباشید گلم.امروز خیلی خسته شدی.
صبح وقتی چشمامو باز کردم هنوز دنیا رو ندیده یکدفعه گفتم حالا چیکار کنیم.یعنی درست میشه.
هر روز و شبم فقط به یاد شما عشقم نفس می کشم.
نمیدونم چی میشه.
دلم از دوریت بهانه گیر شده.
مرهم تمام زخمام دوستت دارم.
بی تو واقعا هیچم....

مهدیه پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:35

سلام عزیزترین و تمام عشقم
خوبی مهربونم.
امروز اصلا نشد باهات حرف بزنم.نمیگی دلم برات تنگ میشه.
حداقل نمیشه بیای.صدات رو که میشه شنید.
عزیزم لنقدر خودتو خسته نکن ناز نازی خودم.
مواظب خودت باش همه زندگیم

مهدیه پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:11

سلام عزیزم.شبت بخیر گلکم.
خسته نباشید.امروز خیلی خسته شدی گلم.یه کم استراحت کن.
از صبح چشم انتظار بودم تا عصر بشه عشقم برسه خونه.این شب جمعه رو هم با خودت به آخر برسونم.اما عصر به شب رسید تا صدای گلم رو از پشت خط شنیدم.
الو سلام.بوس.خوبی.خسته نباشید...................
اما بهترینم.حوصله حرفام رو نداشت.احساس کردم میخواد زودتر گوشی رو بذاره.
اما من چی؟؟؟
از صبح

مهدیه شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:23

سلام مهربونم
صبحت بخیر
عزیزم.این دو روز دلم برای خونمون تنگ شده بود.
خونه ای که همش پر از محبت و زندگیه.
عزیزم.حرفای زیادی برای زدن دارم.اما نمیدونم چرا روی زبونم نمیاد.
فقط بهت میگم خیلی دوستت دارم .عاشقتممممممممممممم

مهدیه یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:29

سلام خورشید روزها و تک ستاره شبهای تنهاییم
روزت بخیر عزیزترینم.
خسته نباشید مهربونم.
انقدر برام عزیزی که لحظه ای نشنیدن صدات و فکر نرسیدن بهت دیوانم می کنه.
بهترینم.امروز روز عزیزیه برام.امیدوارم خدا امروز فقط عشقتو و کنارت بودن رو نفسم بهم هدیه بده.
دوستت دارم.

عزیزم
همه وجودم
هر وقت میام اینجا خجالت میکشم
ممنون از این همه لطفت
قرار بود اینجا منواسه تو بنویسم
ولی انگار برعکش شده مهربونم
مطمئن باش عزیزم جواب همه این محبت هاتو میدم
دوستت دارمممممممممممممممممممممممممممممممممم

مهدیه دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:36

سلام نازنینم
سلام عزیزترینم
دیگه این حرف رو نزن.اون که باید خجالت بکشه منم که برای رسیدن انقدر معطل کردم.
مهربونم تمام این دلنوشته ها فدای یک تار موت عزیزترینم.
همین که جوابمو دادی یک دنیا محبت بود برام.
بابت دیشب ممنونم مهربونم.تو این مدت انقدر گرفتاری ذهنی داشتم که احساس میکردم خنده دیگه باهام غریبه شده.اما دیشب کنار بهترین عشق روی زمین.عشق خودم.مسنی خودم انقدر شاد شدم.
منم دوستت دارم عزیز دلم.همه نفسم.تمام زندگیمی.

مهدیه دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:03

مهربونم امروز 10 ماه از اولین روز شنیدن صدای قشنگت میگذره.
امرو 10 ماه از اولین روز آغاز عشقمون می گذره.
نمیدونم الان چه احساسی داری.اما من واقعا خوشحالم که تو رو دارم.
کاش می شد از دل کوچیکت با خبر بودم.
دوستت دارم .....

مهدیه دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:39

نازنینم کاش بودی تا دهمین ماهگرد عشقمون رو باهم جشن می گرفتیم.
دورت بگردم من........

مهدیه دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:51

سلام تمام زندگگیم
همه عشقم
نمی ذارم آشیانه عشقمو به راحتی خراب کنن.
به پات میشینم.حتی اگه زود از پیشم بری.من بدون تو هیچم.
بیا نذر کنیم باهم دیگه ۱۴ روز زیارت عاشورا بخونیم.به نیت رسیدن بهم با رضایت خانواده هامون.قبول می کنی؟

چشم مهربونم
چشم عزیز دلم
چشم همه وجودم
چشم نازنینم
دوستت دارم
ملوسم

مهدیه پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:39

سلام عزیزم
یه روز دیگه از روزای سیاه اومد.
نمی دونم سرنوشت برامون چی نوشته.
یه سوال ازت دارم.
گلم الان مامان اینا اگه تو بخوای میان جلو.
خستم.از همه چی و همه کس.
امیدوارم به زودی روزهای خوبی رو آغاز کنی.با کسی که لایق زندگی عاشقانت باشه.
شکستم.خرد شدم.
همش میخواستم به هر قیمتی شده بهت برسم.
خانوادم سنگ انداختن.اما کوتاه اومدم.
نمیدونم.گذشت یعنی چی؟
اما نازنینم کاش می شد بیای تهران.اون موقع میشد امید داشت.اما الان دیر شده.آره؟؟؟

مهدیه پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 15:05

سلام عزیز ترینم
سلام مهربونم
خسته نباشید نازنینم.
گلمُخیلی روزهای سختی رو دارم می گذرونم.از یک طرف فکر ها و ناکامی های خودم.از طرف دیگه شنیدن صدای قشنگتو اما غمگین.
مهربونم.دوستت دارم.نمیذارم این صدای پر از آرامش و خاطراتتو دیگه ازم بگیرن.
دوستت دارم تمام زندگیم.
هنوزم با عشقت دارم زندگی میکنم.

مهدیه سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:19

سلام عسلم
ناز نازیه خودم
چند روز بود نیومده بودم تو خونمون
دلم برات تنمگ شده بود.
دوستت دارم نازنینم.

مهدیه جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:41

سلام عزیز مهربونم
بازم نمی خوای جوابمو بدی.
نازنینم دیشب خوابتو دیدم.کنارم بودی.چه رویای قشنگی بود.
مهربونم نمیدونم چی تو دلت میگذره که حتی نمی خوای بهم بگی

مهدیه دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 13:44

سلام عزیزترینم
سلام همه رویاهای قشنگم.
چقدر دلم برا خونه عشقمون تنگ شده بود.
نازنینم میدونم شاید رسیدن بهت برام شده یه آرزو
اما نمیذارم این آرزو محال بشه.
باید بهت برسم.اگر خدا بخواد همه چی شدنیه.
محسنیم دوستت دارم.
وقتی بهم گفتی تموم.همه دنیا رو سرم خراب شد.تا صبح دعا می کردم خدا دوباره بهم تو رو هدیه بده.
عزیزم شاید از عشقت بهم کم شده اما نمیدونم چرا هر روز فقط به امید اینکه تو رو دارم چشمامو باز می کنم.نمیدونم چرا رو.ز بروز عشقم بیشتر میشه.
محسنم دوستت دارم.خیلییییییییییی

مهدیه پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:53

سلام عزیزم.سلام عشقم
عاشقانه می پرستمت.
نازنینم بیا امشب برا دوتامون.برا عشقمون.برا احساسمون به درگاه خدا بریم و از خودش بخوایم تا عشقمون رو زیادتر و اجساسمون رو نزدیک تر کنه و زودتر بهم برسیم.
خیلی دلتنگی بده.اونم برا کسی که دوستش داری.میخوای یک لحظه فقط کنارش به آرامش برسی.
نمیدونم درد دلامو می خونی یا......
دوستت دارم

محمد جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:31 http://mohammad1.blogsky.com

سلام دوست گلم.وب جالبی داری.ممنون می شم یه سری هم به من بزنی.
در ظمن دوست دارید با چه اسمی لینکتون کنم.شما منو با اسم شکست عشقی لینک کنید.
دوستون دارم.
موفق باشید

مهدیه چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:14

سلام به عزیزترین بنده خدا
سلام به مهربونترین دل دنیا
سلام به نازنینم
خسته نباشید عزیزکم.
از وقتی رفتی دوباره دلم دلتنگی هاش شروع شد.دائم بهونه دیدنتو میگیره.
با خاله حرف زدم.گفت داره مامانو آماده میکنه.فقط صبر کنیم.
گلم خیلی صبر کردن سخته.منم طاقت دوری دیگه ندارم.اما حداقل به خوبی بهم میرسیم.
مطمئنم مقدر ما باهمه.اما اینو هم میدونم نمی خوام همسرم یا خودم پیش خانواده های طرفمون کم بیاریم.
قول میدی صبر کنی با تمام سختیاش.
مرسی عزیزم.

مهدیه جونم
عزیز دلم واسم خیلی سخته بعضی این حرفا رو بهت بزنم
نمیدونم نمیخام بیشتر از این اذیتت کنم و با بعضی حس ها که لحظه ای میاند اذیتت کنم
این که یه روز احساس ها بدی داشته باشم و یه روز حس های خوب
اصل قضیه مهدیه جون اینه که من عاشقتم و دوست دارم و تو هم همینوطر ولی فرعیات اینقدر زیاد شده که بخدا بعضی وقتها داره داغونم میکنه میدونم تو رو هم داره داغون میکنه ولی نمیدونم شاید من نتونم تحمل کنم
ببین عزیزم من و تو عاشقانه همدیگر رو دوست داریم ولی این به تنهایی کافی نیست واسه شروع کردن یه زندگی
اونم زندگی که همون اولش شده با مخالفت ها اونم از کسایی که قراره بشند خانوادت
مهدیه چند ماهی هست که من قضیه رو به خانوادم گفتم و اونها با گفتن این قضیه هر روز منتظر شنیدن اینند که بیاییم اونجا تا تو رو ببینند ولی هر روز امروز فردا شده و یه جورایی یه سری قضایا هم دارند واسه من پیش میارند که از متلک هایی که گاهن بهم میزنند و از این که میخاند یه جورایی خیالشون از دستم راحت بشند
من اینقدر تو خونه توی تصمیم گیریهام قاطعیت و استقلال دارم که اونا جرات کاری نداشته باشند و من نخام تحت تاثیر قرار بگیرم
اونا هنوز خانوادت رو ندیدند و خانواده تو هنوز من و خانوادم رو ندیدند و حتی احتمال زیادی وجود داره که حتی با راضی کردن خانواده ها این قضیه به سرانجام نرسه و یا اینقدر مشکلات ایجاد کنه که ...
ما هنوز 20 درصد کارمون رو به سرانجام نرسوندیم
حرفی هم که از جانب شما گفته میشه اینه که صبر کنیم
خالت میگه باید صبر کنیم
فلانی میگه بیخیال شید...
مهدیه رک بهت بگم حرفای خالت رو بدون منطق میدونم و فقط احساس میکنم واسه دلگرمی داره یه حرفی میزنه
مهدیه من و تو توی یه شهر نیستیم که بتونیم هر روز همدیگر رو ببینیم و هر روز دلتنگ میشیم همدیگر رو شارژ کنیم حداقل 2 ماه یه بار اونم واسه چند ساعت اونم با کلی دروغ.
من و تو کلی نیاز عاطفی دیگه داریم که یه درصدیش با گفتمان حل میشه و همش با آرزوی یه روز که به هم میرسیم
مهدیه من همه این ها رو کنار هم میذارم به همراه کلی تفاوت فرهنگی دیگه که داره تمام وجودمو میلرزونه , و بعضی وقتها منو کاملن میریزه به هم, میدونم واسه تو هم سخته
ولی به خدا من دیگه نمیتونم تحمل کنم این که فرصت های تو توی زندگیت هر روز هدر بره و همینطور فرصت هایی که شاید واسه من پیش بیاد
چند روزه پیش که گفتی من خاستگارامو رد کردم به خدا یه لحظه تنم لرزید من نمیخام فرصتهای تو رو بگیرم تا شاید روزی به هم برسیم اگه من یه پسرم و میتونم واسه خودم فرصت بسازم تو یه دختری من نمیتونم واسه یه آینده مبهم که خودتم نمیتونی هیچ تضمینی و زمانی بدی تو و خودمو معطل کنم
مهدیه من الان تصمیم به ازدواج گرفتم و اونم فقط با دیدن تو به ذهنم اومد و اگه تصمیم گرفتم تو شریک زندگیم باشی میخام هر چه زودتر بهت برسم و یا حداقل تکلیف خودمو بدونم و همینوطر به خاطر خودت
من تو رو الان میخام نه چند ماهه دیگه با کلی اما و اگر دیگه
من نمیخام چیزی که شاید بخاطر اون به من بله گفتی رو به هر دلیلی و بخاطر عدم تحملم زیر پا بذارم من دیگه نمیتونم تحمل کنم و حرفهای خالتو واسم کوچکترین بار منطقی نداره چون اونم هیچ کدوم از شرائط ما رو درک نمیکنه
اگه هم نمیتونی مهدیه کاری کنی و بازم میگی زمان بذار بگذره میاییم قضیه رو عوض میکنیم من و تو هیچ تعهدی به هم نداشته باشیم فقط با هم این تلفن و ارتباط در همین حد رو ادامه میدیم بعد از اینکه شرایط به نظرت درست شد یه بار دیگه با هم یه سری صحبت ها و .... میکنیم و اگه اون موقع دو تاییمون خواستیم ادامه میدیم.
من فکر میکنیم این چیزیه که به نفعه دو تامونه
مهدیه من ترجیح میدم یه زندگی بدون عشق ولی با ثبات رو ادامه بدم تا یه زندگی که از همون اولش با کلی اما و اگر باشه و مطمئن باش مهدیه اگه فکر کنم نمیخام دیگه باهات ادامه بدم دیگه نمیخام پاک باشم نمیخام ساده باشم نمیخام خوب باشم فقط میخام عقده هامو بپوشونم
ببخشید میدونم خیلی کم صبرم
خیلی بدم
ولی به خدا میدونم واسه تو هم خیلی سخته
ولی من دیگه تابم به سر اومده
زندگی یه پسر و خاسته هاش حتی اونایی که متاهل هستند خیلی با دختر فرق داره
مهدیه من تو رو الان میخام نه چند ماهه دیگه اونم با کلی اما و اگر
اگه احساس میکنی بابام دوباره تلفن بزنه
مامانم تلفن بزنه
خودم تلفن بزنم
فقط بگو
ولی نگو صبر کنم
بازم ببخشید
تا ابد دوست دارم

مهدیه دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:17

همه حرفاتو خوندم
ممنونم از همه لطفی که بهم داری
ممنونم از تمام صبری که برام کردی و الان یه کم پشیمونی
ممنونم از همه حرفایی که راحت گفتی
دوست ندارم حرفی تو دلت بمونه
میدونم خسته ای
میدونم شاید شرایطت با من فرق داشته باشه
اما نه فرهنگت و نه وضعیت خانوادت با خانوادم فرق داره.ما در یه سطحیم.چرا قبول نمیکنی؟
خدایییییییییییییییییییییییییییا
میدونم میدونم میدونم
همه حرفات برام منطقی بود.اما این یکی خیلی برام سخت بود
(مهدیه من ترجیح میدم یه زندگی بدون عشق ولی با ثبات رو ادامه بدم تا یه زندگی که از همون اولش با کلی اما و اگر باشه )
خیلی سخت و تلخ
اما حقیقت زندگی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهت حق میدم.
هر جور راحتی عمل کن عزیزم.میخوای بمون و...ولی اگر از من و خونوادم واقعا خسته شدی.......................
نمیدونم.
شبت بخیر عزیزترینم.همه وجودم.
بدون اگر تمام فرصتهایی که برام پیش میاد کنار میزنم فقط به خاطر عشقی هست که تو قلبم کاشتم.نمیخوام هیچ وقت عشقی یا زندگی جز این عشق تو دلم پا بذاره.
دوستت دارم.خیلیییییییییی
اما هیچ وقت احساس نمیکنم عشقمو حس کنی.اگر حس میکردی.فکر نمیکردی که من فرصتی رو دارم از دست میدم.من دارم با عشقم زندگی میکنم.پس فرصت تو زندگی دوروزم که معلوم نیست چه مدت رو این زمین قدم بردارم همینه.نه چیز دیگه.
من فرصت دوست داشتن رو دارم و دارم ازش لذت میبرم.مطمئنم روزیم کنارتم.اما نمیدونم شاید شما داری فرصت زندگیتو از دست میدی.
ببخش
می پرستمت همه رویا و حقیقت زندگیم.
خیلی خوبی محسنم.
بازم ممنون از نامه قشنگت.
بدون عشقم کم که نشد با بغض گلوم بیشتر شد.
اما این رو سد راه زندگیت نمیکنم.عزیزم نمیدونم چه تصمیمی داری میگیری.
مدتی بود امید داشتی اما بازم...
نازنینم.دیشب که جواب اس ام اس هامو نمیدادی احساس کردم شاید عشقت کمرنگ شده که حتی خواهشم رو هم ندیدی.
ممواظب خودت باش.
نبینم عسلم ناراحت باشه

مهدیه دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:29

سلام عزیز مهربونم
سلام به بهترینم
نازنینم یازدهمین ماهگردمون رو بهت تبریک میگم.
امیدوارم یازدهمین سال زندگی کنار هم رو باهم جشن بگیریم.
به امید اون روز
دوستت دارم تمام امید و زندگیم
منو ببخش بابت تمام اذیت های خودم و خونوادم

مهدیه چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:49

سلام نفسم
سلام به عشقم که اندازه تمام دنیا دوستش دارم.
عزیزم این روزا خیلی بی قراریم زیاد شده.
دائم با مامان سر عشقم جر و بحث می کنم.
نمیدونم چطور دیگه واضح بگم من عاشقم.
ناز نازیه خودم.عسلکم خسته نباشید
خیلی مواظب خودت باش نازنینم
همه دنیامی.شاید بهتر بگم شدی تمام آرزو و بهانه زنده بودنم.
دوستت دارم

همه چی آرومه تو به من دل بستی

این چقدر خوبه که تو کنارم هستی

همه چی آرومه غصه ها خوابیدن

شک نداری دیگه تو به احساس من

همه چی آرومه من چقدر خوشحالم

پیشم هستی حالا به خودم میبالم

تو به من دل بستی از چشات معلومه

من چقدر خوشبختم همه چی آرومه

تشنه چشماتم منو سیرابم کن

منو با لالایی دوباره خوابم کن

بگو این آرامش تا ابد پا برجاست

حالا که برق عشق تو نگاهت پیداست *




ولی به خدا هیچی آروم نیست
عزیزم داریم سالگرد آشناییمون رو میگذرونیم
یه سال گذشت ....
یه سالی که وقتی نگاه میکنم میبینم چقدر زود گذشت ولی نه، همچین زودم نگذشت
انگار سالیان زیادیه میشناسمت
سالیان سال آرزو دارم کنارت به آرامش برسم
ولی هیچی اونطور که آدم میخاد نمیشه
همه چی داره هر روز خرابتر میشه
امیدمون شده به آینده ای که خود زمان داره بیشتر کارها رو خراب میکنه
کم کم داره عادتها جای احساسهای عمیق رو میگیره
دیگه مرزی واسه عشق و عادت نمونده
هر روز احساس میکنم داریم غریبه تر میشیم
غربتی که داریم کم کم به هم تحمیل میکنیم
هر دومون داریم تمام این حقایق رو نفس میکشیم
ولی نمیخاییم باور کنیم
باور یه سری حقایق خیلی سخته
اون موقعه که آدم دوست داره توی برزخ بمونه
و حاضر نیست یه قدم جلوتر بره
شده قضیه ما
یکسال از زندگیمون گذشت
زندگی که هر روز به انتهاش نزدیکتر میشیم
زندگی که فقط با یاد هم گذشت
نه با هم
اونم قشنگ بود
ولی قشنگیش نمیتونه دائمی باشه
یکسالی که پر بود از حسهای عجیب و غریب
حسهای قشنگ و بد
ولی همشون یه خاصیت عمده داشتند
در اوج بودند
مگه آدم چقدر عمر میکنه؟
چقدر زندس؟
که وقتی هم میخاد با یکی به آرامش ابدی برسه
باید منتظر بمونه
اونم این همه
دیگه هیچی نمیدونم
هیچی
فقط میدونم ادامه این وضعیت به نفع هیچکدوممون نیست

ببخشید
قرار شد دیگه درباره چیزهای بد صحبت نکنیم
نا سلامتی قراره جشن بگیریم
قراره کلی از این لحظات لذت ببریم
ولی بازم دور از هم
مهدیه ببخشید که نشد بیام تا سالگرد کنار هم باشیم
هیچ دلیلی نمیتونه قانع کننده باشه
ای کاش میشد زمان رو نگه داشت
ولی واسه خودمون
هر وقت قرار شد به هم برسیم به خدا میگیم دوباره استارت زندگی رو بزنه
ای کاش میشد جای خدا بود
مهدیه دوستت دارم
و خواهم داشت
چه مال من باشی
چه مال کس دیگه ای
ولی میدونم تو رویام همیشه مال خودمی
مال خود خودم
سالگرد آشناییمون مبارک فرشته زندگیم

مهدیه پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 13:50

سلام به تنهاترین امید زندگیم
مرسی عزیزترینم که برام پیام گذاشتی
مهدیه نباشه که خستگیای عشقشو ببینه
همه چی آرومه.....
این چند روز فقط این کلمه داغونم کرده
نازنینم همه حرفام شده بغض
یه بغضی که دیگه اشک نداره و همش تو دلمه.شاید اگه مثل همیشه میتونستم گریه کنم مشکلات جسمی دیگه اضافه نمی شد.
فرشته زندگی تویی نازنینم
تویی که برق چشمات برام قشنگ ترین هدیه هست.
امید زندگیم .اگه قراره از پیشم بری بازم هیچ کسی رو نه به خونه دلم و نه به زندگیم راه نمیدم.یعنی حق نداره بیاد.
فقط تو برام مهمی.
تویی که با هر حرفت و با هر صدای غمگینتت فقط می شکنم.
چه سالگردی بود.اولین سالگرد کنار کیک فقط من بودم .و کسایی که از آتیش قلبم هیچ چیزی نمی دونستند.من بودم و جای خالیت....
وای نمیدونم چرا بغض گلوم داره خفم می کنه.اما اشک هامم باهام قهرند.
به خدا من ترو برای زندگیم می خوام.نه بخاطر فقط یه اس ام اس یازنگی که میزنی.
کاش یکم از قلبم .از درد جداییم خبر داشتی.برام خیلی سنگین بود که عشقم تو سالگرد عشقمون که هنوز چند روزی ازش نگذشته به عشق و به دلم شک کنه.
بهت حق میدم.
حق میدم اگه بهم بگی دیگه مثل قبل دوستم نداری.حق میدم بهم بگی دیگه وقتشه از زندگیت برم بیرون.بهت حق میدم خسته شده باشی.
اما بهت حق نمیدم که عشقمو ندیده بیگری.بهت حق نمیدم .بهم بگی سرکارت گذاشتم.
دارم دیوونه میشم.کاش کنارم بودی.
به خدا حاضرم فقط پیشم باشی آرامشم.خونمون یه اتاق باشه.گوشه خیابون.فقط بتونم راحت به همه بگم من محسنمو به اندازه تک تک ستاره های دنیا دوست دارم.براش میمیرم.
عزیزترینم سالگرد عشقمون مبارک.
هنوزم امید دارم.هیچ چیز خراب نشده.هنوز مثل مرداب همه چیز آرومه و تکون نخورده.وضعیت کمی بهتر از قبل شده اما خراب تر نه.
دوستتتتتتتتتتتت دارم تمام نفسم که اگر نباشی این نفس کشیدنم نمی خوام.

مهدیه یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:11

سلام عشقم
سلام نفسم
سلام قشنگیه زندگیم
محسنم خیلی حرفا رو نمی تونم بگم.اما فقط میگم عاشق شدم.
شاید تا مدتی پیش خیلی دوستت داشتم.اما دوست داشتنم به عشق تبدیل شده
نمیدونی لذت عاشق شدن چقدر زیاد و قشنگه
امیدم دوستت دارم
ببخش بابت همه اذیتا
فقط دوست ندارم با عجله برای همیشه از دستت بدم.من میخوام تازه یک عمر کنارت به آرامش برسم.
نفسم عاشقتم

مهدیه یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 21:17

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

(این درد دل منه.از سایت گرفتم)
اما درسته.من از عشق خدا اون زمانی که درمانده بودم و فقط به خدا متوسل شدم شما رو هدیه گرفتم.الانم نباید به غیر خدا متوسل شم تا به عشقم برسم.بازم باید برم به درگاه خودش و ازش ترو نازنینم برا همیشه .زیر چتر عشق و خوشبختی پیش خودم بخوام.
فقط خدا از دلم آگاهه و میتونه من و شما رو بهم برسونه نه بنده های خدا
عاشقتم زندگیم

مهدیه چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 22:41

نازنینم
قشنگترینم
ممنون از اینکه یبار دیگه اومدی
ممنون بابت هدیه قشنگت.گل خوشبوت
نازنینم خیلی خوب و با احساسی
مرد زندگیم شبت بخیر
امروز احساس کردم واقعا در کنارت خوشبختم.
خنده هایی که مدت ها بود به دلم سر نزده بود.امروز روی لبام اومد.ممنونم

مهدیه جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:41

سلام به عزیزترین عشق روی زمین
سلام نازنینم
از موقعی که رفتی تو این شهر و خیابوناش احساس غربت خاصی رو دارم.
نمیدونم نفسم تنگه
احساس میکنم دیگه تنها تحمل رفتن رو ندارم

مهدیه جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:54

خیلی وقته به خونمون سر میزنم اما نازنینم بی حوصله شده
عزیزم اگه بهت بگم عاشقتممممممممممممم باور میکنی

مهدیه شنبه 21 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:20

سلام عزیز قشنگم
سلام ساز عشقم
سلام همه زندگیم
دوستت دارم
منم خستم از تنهایی
وقتی میبینم بقیه کنار هم هستن
اما نمی خوام عجله ای کنیم و پشیمون بشیم
اما خدا خدا می کنم زودتر بهت برسم همه وجودم
دوستتتتتتت دارم موتولی خودم

مهدیه یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:15

سلام عزیزترینم
سلام به کسی که قشنگ ترین لحظه های زندگیم رو ساخته
نازنینم منم مثل خودت دلتنگم.
اما انگار این دلتنگیا داره به پایان میرسه و به زودی کنار هم هستیم.
شبت بخیر
تک ستاره آسمون آرزوهام

مهدیه یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 18:54

سلام نفسم
سلام عسلم
بازم یه روزه دیگه از روزهای خدا گذشت.
روزهای پر از دلتنگی و تنهایی
روزهایی که دوست داری نفس تو سینت حبس بشه
خستم
اما اجازه به خستگیم نمیدم که بین من و عشقم دیوار بکشه.
مبارزه می کنیم تا وقتی کنار هم به ارامش برسیم.
دوستت دارم عزیزم

مهدیه سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:02

سلام صبح بخیر همه زندگیم
سلام صبح بخیر قشنگ ترین عشق دنیا
سلام صبح بخیر پاک ترین عشق روی زمین
سلامممممممممممم
دوستت دارم
نمی دونم چرا صدام حتی به خدا هم نمی رسه
شاید لایق عشق پاکت نیستم
شاید لایق آرامش گرفتن کنارت عزیزم نیستم.
اما من می خوامت.
نمی خوام عزیزترینم رو یه روز ازم بگیرن.
من نقشه ها برای عشقمون کشیدم.
چطور داد بزنم.
خستم
فقط من موندم و بغض گلوم و چشمای منتظر به دست خدا......

محسنی جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 20:20

نمیدونم عزیزم چی شده
نمیدونم کیم
فقط میدونم دوستت دارم و دارم اذیتت میکنم
مهدیه جونم
ای کاش توی یک شهر زندگی میکردیم
ای کاش.....
دوباره فکرای بد
میدونم این کلبه تنهایی رو ساختم ولی انگار دارم خرابش میکنم
ببخش بابت هم چی

کیــــــــه؟
کیه که اخر دیوونگیه،واسه چشات ؟
کیه جز من که میمیره واسه لحن خنده هات ؟
کی برات قصه میگه شبا که خوابت نمیبره؟
کیه پا به پات میاد وقتی که بارون میگیره ؟
کیه وقتی تشنته تو آبرا بلوا میکنه ؟
اگه یه جرغه بخوای کویرو دریا میکنه ؟
یه تار موتو به صد تا مهتاب نمیده ؟
خودش میسوزه ولی تن به سایه و آب نمیده ؟
اون منم که عاشقونه شعر چشاتو میگفتم ؟
هنوزم خیس میشه چشام وقتی یاد تو میفتم ؟
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره ؟
هنوزم میگم خدایا کاش که برگرده دوباره...

دوست دارم


reza چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 20:07 http://faghateshgh.blogfa.com

salam .be man ham sar bezan bye.


09360943211

مهدیه سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 18:44

سلام قشنگترین ستاره عشق رو زمین
سلام زندگیم
نازنینم داشتم پیام بالا رو می خوندم.برای 12 مرداد بود.با هم نذر ردیم 14 شب زیارت بخونیم.
6ماه می گذره و هیچی نشده.
خستم.
چرا وقتی دلمون کنار همه هنوز از هم دوریم.
دوستت دارم امید لحظه لحظه زندگیم
عاشقتممممممممم
هنوز ناامید نشدم.باید بهم برسیم

مهدیه سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 19:20

عزیزدلم
قربونت برم الهی
مرسی که به خونمون سر زدی
دوستت دارم
فقط دعا می کنم کنارت به زودی برسم و زیر یک سقف خوشبخت بشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد